فریدون مشیری
گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی
با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید
گفتمش چون می کشی تصویر مردان خدا
تک درختی در بیابان یکه و تنها کشید
گفتمش تصویری از لیلی و مجنون را بکش
عکس حیدر در کنار حضرت زهرا کشید
گفتمش بر روی کاغذ عشق را تصویر کن
در بیابان بلا، تصویر یک سقا کشید
گفتمش رنج و فراق و درد گشته حاصلم،
گریه کرد، آهی کشید و زینب کبرا کشید
برو ای ترک که ترک تو ستمگر کردم
حیف از آن عمر که در پای تو من سرکردم
عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران
سادهدل من که قسم های تو باور کردم
به خدا کافر اگر بود به رحم آمده بود
زآن همه ناله که من پیش تو کافر کردم
تو شدی همسر اغیار و من از یار و دیار
گشتم آواره و ترک سر و همسر کردم
زیر سر بالش دیباست تو را کی دانی
که من از خار و خس بادیه بستر کردم
در و دیوار به حال دل من زار گریست
هر کجا نالهٔ ناکامی خود سر کردم
در غمت داغ پدر دیدم و چون در یتیم
اشکریزان هوس دامن مادر کردم
اشک از آویزهٔ گوش تو حکایت می کرد
پند از این گوش پذیرفتم از آن در کردم
بعد از این گوش فلک نشنود افغان کسی
که من این گوش ز فریاد و فغان کر کردم
ای بسا شب به امیدی که زنی حلقه به در
چشم را حلقهصفت دوخته بر در کردم
جای می خون جگر ریخت به کامم ساقی
گر هوای طرب و ساقی و ساغر کردم
شهریارا به جفا کرد چو خاکم پامال
آن که من خاک رهش را به سر افسر کردم
برای دانلود آهنگ با صدای محسن چاوشی به ادامه مطلب بروید