پایگاه فرهنگی علامت تعجب

ای نام نکوی تو سر دفتر دیوان ها / وی طلعت روی تو زینت ده عنوان ها

پایگاه فرهنگی علامت تعجب

ای نام نکوی تو سر دفتر دیوان ها / وی طلعت روی تو زینت ده عنوان ها

پایگاه فرهنگی علامت تعجب

امیدوارم در این پایگاه لحضات خوبی داشته باشید

تبلیغات

علامت تعجب

Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

۲۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

سه شنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۴۶ ب.ظ

ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار


ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار

ببر اندوه دل و مژده ی دلدار بیار

نکته ی روح فزا از دهن دوست بگو

نامه ی خوش خبر از عالم اسرار بیار

تا معطّر کنم از لطف نسیم تو مشام

شمّه ای از نفحات نفس یار بیار

به وفای تو که خاک ره آن یار عزیز

بی غباری که پدید آید از اغیار بیار

گردی از رهگذر دوست به کوی رقیب

بهر آسایش این دیده ی خونبار بیار

خامی و ساده دلی شیوه ی جانبازان نیست

خبری از بر آن دلبر عیّار بیار

شکر آن را که تو در عشرتی ای مرغ چمن

به اسیران قفس مژده گلزار بیار

کام جان تلخ شد از صبر که کردم بی دوست

عشوه ای زان لب شیرین شکر بار بیار

روزگاری است که دل چهره ی مقصود ندید

ساقیا آن قدح آینه کردار بیار

دلق حافظ به چه ارزد به می اش رنگین کن

وانگهش مست و خراب از سر بازار بیار

۱ نظر ۱۵ دی ۹۴ ، ۱۲:۴۶
محمد رضا
چهارشنبه, ۲ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۰۵ ق.ظ

علی و آل به امداد میرسد ما را

سنین عمر به هفتاد میرسد ما را

خدای من که به فریاد میرسد ما را

گرفتم آنکه جهانی به یاد ما بودند

دگر چه فایده از یاد میرسد ما را

حدیث قصه سهراب و نوشداروی او

فسانه نیست کز اجداد میرسد ما را

اگر که دجله پر از قایق نجات شود

پس از خرابی بغداد میرسد ما را

به چاه گور دگر منعکس شود فریاد

چه جای داد که بیداد میرسد ما را

تو شهریار علی گو که در کشاکش حشر

علی و آل به امداد میرسد ما را

۰ نظر ۰۲ دی ۹۴ ، ۱۱:۰۵
محمد رضا
چهارشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۵۳ ب.ظ

کربلا

السلام ای وادی کرببلا 

السلام ای سرزمین پر بلا 

السلام ای جلوه گاه ذوالمنن 

السلام ای کشته های بی کفن



یه جائیه تو دنیا همه براش می میرن

تموم حاجتا رو همه از اون می گیرن

بین دو نهر آبه 

یه سرزمین خشکه

شمیم باغ و لاله اش خوشبو ز عطرمُشکه

شبای جمعه زهرا زائر این زمینه 

زن حسینه

یل ام البنینه …

۰ نظر ۲۹ مهر ۹۴ ، ۱۲:۵۳
محمد رضا
چهارشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۲۴ ق.ظ

با که باید گفت این حال عجیب؟

گفت دانایی که گرگی خیره سر،
هست پنهان در نهاد هر بشر
هر که گرگش را در اندازد به خاک
رفته رفته می شود انسان پاک
و آن که با گرگش مدارا می کند
خلق و خوی گرگ پیدا می کند
در جوانی جان گرگت را بگیر!
وای اگر این گرگ گردد با تو پیر
روز پیری، گر که باشی هم چو شیر
ناتوانی در مصاف گرگ پیر 
مردمان گر یکدگر را می درند
گرگ هاشان رهنما و رهبرند
و آن ستمکاران که با هم محرم اند
گرگ هاشان آشنایان هم اند
گرگ ها همراه و انسان ها غریب
با که باید گفت این حال عجیب؟

فریدون مشیری

۰ نظر ۳۱ تیر ۹۴ ، ۱۰:۲۴
محمد رضا
سه شنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۳:۰۳ ب.ظ

گفتمش نقاش را نقشی بکش...

 گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی

با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید 

گفتمش چون می کشی تصویر مردان خدا

تک درختی در بیابان یکه و تنها کشید 

گفتمش تصویری از لیلی و مجنون را بکش

عکس حیدر در کنار حضرت زهرا کشید 

گفتمش بر روی کاغذ عشق را تصویر کن

در بیابان بلا، تصویر یک سقا کشید 

گفتمش رنج و فراق  و درد گشته حاصلم، 

گریه کرد، آهی کشید و زینب کبرا کشید

۱ نظر ۱۶ تیر ۹۴ ، ۱۵:۰۳
محمد رضا
يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۰۰ ب.ظ

برو ای یار که ترک تو ستمگر کردم

برو ای ترک که ترک تو ستمگر کردم

حیف از آن عمر که در پای تو من سرکردم

عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران

ساده‌دل من که قسم های تو باور کردم

به خدا کافر اگر بود به رحم آمده بود

زآن همه ناله که من پیش تو کافر کردم

تو شدی همسر اغیار و من از یار و دیار

گشتم آواره و ترک سر و همسر کردم

زیر سر بالش دیباست تو را کی دانی

که من از خار و خس بادیه بستر کردم

در و دیوار به حال دل من زار گریست

هر کجا نالهٔ ناکامی خود سر کردم

در غمت داغ پدر دیدم و چون در یتیم

اشک‌ریزان هوس دامن مادر کردم

اشک از آویزهٔ گوش تو حکایت می کرد

پند از این گوش پذیرفتم از آن در کردم

بعد از این گوش فلک نشنود افغان کسی

که من این گوش ز فریاد و فغان کر کردم

ای بسا شب به امیدی که زنی حلقه به در

چشم را حلقه‌صفت دوخته بر در کردم

جای می خون جگر ریخت به کامم ساقی

گر هوای طرب و ساقی و ساغر کردم

شهریارا به جفا کرد چو خاکم پامال

آن که من خاک رهش را به سر افسر کردم


برای دانلود آهنگ با صدای محسن چاوشی به ادامه مطلب بروید


۱ نظر ۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۸:۰۰
محمد رضا
چهارشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۳:۲۸ ب.ظ

ای آنکه تو طالب خدایی به خود آ

ای آنکه تو طالب خدایی به خود آ

از خود بطلب کز تو جدا نیست خدا

اول به خود آ چون به خود آیی به خدا

کاقرار نمایی به خدایی خدا


۲ نظر ۰۳ تیر ۹۴ ، ۱۵:۲۸
محمد رضا