پایگاه فرهنگی علامت تعجب

ای نام نکوی تو سر دفتر دیوان ها / وی طلعت روی تو زینت ده عنوان ها

پایگاه فرهنگی علامت تعجب

ای نام نکوی تو سر دفتر دیوان ها / وی طلعت روی تو زینت ده عنوان ها

پایگاه فرهنگی علامت تعجب

امیدوارم در این پایگاه لحضات خوبی داشته باشید

تبلیغات

علامت تعجب

Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

۹ مطلب با موضوع «پند آموز» ثبت شده است

چهارشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۴۷ ب.ظ

فلسفه

دانشجویی سر کلاس فلسفه نشسته بود.

موضوع درس درباره خدا بود  استاد پرسید: آیا در این کلاس کسی هست که صدای خدا را شنیده باشد؟

کسی پاسخ نداد  استاد دوباره پرسید: آیا در این کلاس کسی هست که خدا را لمس کرده باشد؟

دوباره کسی پاسخ نداد  استاد برای سومین بار پرسید: آیا در این کلاس کسی هست که خدا را دیده باشد؟

برای سومین بار هم کسی پاسخ نداد.

استاد با قاطعیت گفت: با این وصف خدا وجود ندارد 

دانشجو به هیچ روی با استدلال استاد موافق نبود و اجازه خواست تا صحبت کند. استاد پذیرفت.

دانشجو از جایش برخواست و از همکلاسی هایش پرسید:

آیا در این کلاس کسی هست که صدای مغز استاد را شنیده باشد؟ همه سکوت کردند. 

آیا در این کلاس کسی هست که مغز استاد را لمس کرده باشد؟ همچنان کسی چیزی نگفت. 

آیا در این کلاس کسی هست که مغز استاد را دیده باشد؟ 

وقتی برای سومین بار کسی پاسخی نداد، دانشجو چنین نتیجه گیری کرد که استادشان مغز ندارد.

۰ نظر ۱۳ آبان ۹۴ ، ۱۲:۴۷
محمد رضا
چهارشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۳۱ ق.ظ

راضی به رضای خداوند


۱ نظر ۳۱ تیر ۹۴ ، ۱۰:۳۱
محمد رضا
چهارشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۲۴ ق.ظ

با که باید گفت این حال عجیب؟

گفت دانایی که گرگی خیره سر،
هست پنهان در نهاد هر بشر
هر که گرگش را در اندازد به خاک
رفته رفته می شود انسان پاک
و آن که با گرگش مدارا می کند
خلق و خوی گرگ پیدا می کند
در جوانی جان گرگت را بگیر!
وای اگر این گرگ گردد با تو پیر
روز پیری، گر که باشی هم چو شیر
ناتوانی در مصاف گرگ پیر 
مردمان گر یکدگر را می درند
گرگ هاشان رهنما و رهبرند
و آن ستمکاران که با هم محرم اند
گرگ هاشان آشنایان هم اند
گرگ ها همراه و انسان ها غریب
با که باید گفت این حال عجیب؟

فریدون مشیری

۰ نظر ۳۱ تیر ۹۴ ، ۱۰:۲۴
محمد رضا
يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۰۴ ب.ظ

بی بصیرت ها همیشه یک قدم عقب اند

۰ نظر ۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۸:۰۴
محمد رضا
يكشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۰۸ ق.ظ

تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی

ﻣﻌــﻠﻢ ســر کــلاس فارســـی ﺍﺳـــﻢ ﺩﺍﻧــﺶ ﺁﻣــــــﻮﺯ ﺭﺍ ﺻـــﺪﺍ کرﺩ.

ﺩﺍﻧــﺶ ﺁﻣــــﻮﺯ  ﭘـــﺎی  ﺗﺨﺘــــﻪ رفـــــﺖ.

ﻣﻌـــــــلم  گفــــــــــت: ﺷـــــــﻌﺮ بنــــــی ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺨــــــــــﻮﺍﻥ.

 


ﺩﺍﻧــــﺶ ﺁﻣــــــﻮﺯ ﺷــــﺮﻭﻉ کــــــرﺩ :

بنـــــــــی ﺁﺩﻡ ﺍﻋﻀـــــــﺎی یکـــدیگرﻧـــــﺪ که ﺩﺭ ﺁﻓﺮینــــــش ﺯ یــک ﮔﻮﻫـــﺮﻧـــﺪ

ﭼـــــﻮ ﻋﻀـــــﻮی ﺑــﻪ ﺩﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﺭﻭﺯﮔــــﺎﺭ ﺩﮔــــﺮ ﻋﻀــــﻮﻫـــﺎ ﺭﺍ ﻧﻤـــــﺎﻧــﺪ ﻗـــﺮﺍﺭ

 


ﺑــﻪ ﺍینجـــا که ﺭســـــید ﻣﺘﻮﻗــــــﻒ ﺷـــﺪ. ﻣﻌـــﻠﻢ ﮔﻔـــﺖ: بقـــیه ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺨــــﻮﺍﻥ!

ﺩﺍﻧــــــﺶ ﺁﻣـــﻮﺯ ﮔﻔــــﺖ: یـــادم نمـــــــی آیــد.

ﻣﻌـــﻠﻢ ﮔﻔـﺖ: یعنـی چــی؟ ایـن ﺷــﻌﺮ ﺳــﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﻫــﻢ ﻧﺘﻮﺍنســتـی ﺣﻔــﻆ کنــی؟!

 


ﺩﺍﻧــش آمــﻮﺯ ﮔﻔـﺖ: ﺁخــه مشـکل ﺩﺍﺷـﺘﻢ.

ﻣـﺎﺩﺭﻡ مریـض ﺍﺳـﺖ ﻭ ﮔﻮﺷــﻪ ﺧـﺎﻧـﻪ ﺍﻓﺘــﺎﺩﻩ،

ﭘـﺪﺭﻡ ﺳـﺨﺖ کـار مـی کنــد امـﺎ ﻣﺨـﺎﺭﺝ ﺩﺭﻣـﺎﻥ ﺑﺎﻻﺳـﺖ،

ﻣـﻦ بایـد کـارهــای ﺧـﺎﻧـﻪ ﺭﺍ ﺍﻧﺠــﺎﻡ ﺑـﺪﻫــﻢ.

ﻭ ﻫـــﻮﺍی ﺧــﻮﺍﻫــﺮ، بــرادرهـــایـم ﺭﺍ ﻫـــﻢ ﺩﺍﺷــــﺘﻪ ﺑﺎﺷــــــﻢ، ببخشــــــید.

 


ﻣﻌــــــﻠﻢ ﮔﻔــــــﺖ: ببخشـــــــــــــید! همیـــــــن؟!

مشــــــکل ﺩﺍﺭی که ﺩﺍﺭی،بایــد ﺷـــﻌﺮ ﺭﻭ ﺣﻔــــﻆ مــــی کـردی.

مشـــــــکلات ﺗــــــﻮ ﺑـﻪ ﻣــــــــــﻦ ﻣـﺮﺑـﻮﻁ نمیشـــــــــــه !

 


ﺩﺭ این ﻟﺤـظﻪ ﺩﺍﻧـــﺶ ﺁﻣــــــﻮﺯ ﮔﻔــــــــﺖ:


تـــــــو کـز محنــت دیگـــران بـــی غمــی نشــاید کـه نامـــت نهـــند آدمـــــی....

۶ نظر ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۰۸
محمد رضا
شنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۴۱ ق.ظ

از کوزه همان برون تراود که در اوست


۰ نظر ۲۳ خرداد ۹۴ ، ۱۰:۴۱
محمد رضا
شنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۲:۳۶ ب.ظ

صبر کن


۰ نظر ۱۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۴:۳۶
محمد رضا